از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را

این زمین که زیر پای تو می لرزد از تو تنهاتر نیست؟!

از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را

این زمین که زیر پای تو می لرزد از تو تنهاتر نیست؟!

ی روز که با محدثه داشتیم بین کتابای کتابخونه پرسه می زدیم چشمم خورد به ی فرهنگ نام ها برش داشتم و نصفشو همون روز تو بیمارستان خوندم!
کلی هم با بچه ها خندیدیم به اسماش!
این وسط من عاشق ی اسم شدم ،
"ارنواز دخت"
آنکه سخنش رحمت آورد !
و خب مثل همیشه خوشحال و خندان به بچه ها ی اتاق گفتم که من اسم دخترم رو انتخاب کردم ، ارنواز دخت_ مادر!
و خب دوستان هم در کمال نامردی گفتند که بسیار اسم زشت و نامناسبی هست ....
این شد که از گذاشتن روی دختر گلم منصرف شدم و اینجا شد " ارنواز دخت " !

و ما هعی مامانو یادمون میره!

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۴۳ ب.ظ

دیروز و امروز امیر شیرموز درس کرد و سه تایی مث این وحشیا همون لحظه دخلشونو آوردیم!

دیروز ک بالکل مامان و بابا رو یادمون رف 

شب ک مامانم اومد گف پ چرا برا ما نگه نداشتین

و ما گفتیم یادمون رف دفه بعد!

امروز ک امیر دوباره درس کرد علی نبود برا علی نگه داشتیم و بازم یادمون رف برا مامانم نگه داریم و باز مامانم گف چرا نگه نداشتین 

حالا بابام بنده خدا چیزی نمیگه ولی مامانم گنا داره !

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۵
"ارنواز دخت"

نظرات  (۱)

۳۰ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۷ چشم به راهم ...
:/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی