از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را

این زمین که زیر پای تو می لرزد از تو تنهاتر نیست؟!

از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را

این زمین که زیر پای تو می لرزد از تو تنهاتر نیست؟!

ی روز که با محدثه داشتیم بین کتابای کتابخونه پرسه می زدیم چشمم خورد به ی فرهنگ نام ها برش داشتم و نصفشو همون روز تو بیمارستان خوندم!
کلی هم با بچه ها خندیدیم به اسماش!
این وسط من عاشق ی اسم شدم ،
"ارنواز دخت"
آنکه سخنش رحمت آورد !
و خب مثل همیشه خوشحال و خندان به بچه ها ی اتاق گفتم که من اسم دخترم رو انتخاب کردم ، ارنواز دخت_ مادر!
و خب دوستان هم در کمال نامردی گفتند که بسیار اسم زشت و نامناسبی هست ....
این شد که از گذاشتن روی دختر گلم منصرف شدم و اینجا شد " ارنواز دخت " !

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

تو شهی و من گدایم....

جان زهرا کن صدایم........

تو بیا و منگر بر گنه و مستی من....

ای بهشت آرزویم....

خنده ای بزن به  رویم....

ای ک از دلبران روی تو دل میبرد.....




+ الهی به امید تو....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۷
"ارنواز دخت"

اینقد ناز خابیده بودک دوس داشتم بخورمش
وقتیم ک رف پهلوی مامانش دوس داشتم بغلش کنم خووووووووووب فشارش بدم و گاز گازش کنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۹
"ارنواز دخت"
امشب رفتیم با سمانه خونه دیدیم
سمانه میخاد بره از اتاق و من باز تنها میشم.....
خب من اصا حتی ی بارم بش نگفتم ک نرو
من اصولا ب کسی چیزی نمیگم
حتی دیشبم برا شیفتم ک ب حسینی گفتم کلی قبلش با خودم کلنجار رفتم ک بگم یا ن 
ی بارم بیشتر نگفتم و گف نمیشه دیگه اصا اصرار نکردم




فک میکنم اگه ی روز شوهرم بگه خب دیگه تمومه 
من بازم چیزی نگم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۰
"ارنواز دخت"